-
جرم عاشقی
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 15:16
تلفن کنترل بود و ما میدانستیم، حالا آنجا پرونده قطوری هست از داستان عاشقانه ما، از گفتگوهای تلفنی بیپروا از سکوتهای پر از شاید و امّا، شاید یک روز به جرم حرفهای غیر عاشقانه بازداشتم کنند و پرونده رسوایی عاشقانهام را بگذارند روی میز، من هیچ چیز را انکار نمیکنم، نه دلتنگیهای تو را نه نفس زدنهای خودم را، فقط...
-
شب عروسی
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 03:42
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده...
-
تنهایی من، همان انتظارم است
شنبه 15 مردادماه سال 1390 21:12
تنهایی من، همان انتظارم است و انتظارم، همان عشق! و عشق تنها بهانه ی بودنم! بی بهانه ام نکن! بعد از رفتن تو چقدر غریب شده ام میان این همه آشنا… چند روزی است حجم تنهایی را بر روی قاب آبی دلم نقاشی می کنم نه قلم در دست من نیست من نقاش این تنهایی نیستم این خاطرات شب چشمانت است که قلم در دست گرفته.. و به حرمت شبهای تلخ من...
-
ترانه به یاد ماندنی کاروان با صدای بنان
شنبه 8 مردادماه سال 1390 14:41
همه شب نالم چون نی که غمی دارم ، که غمی دارم … دل و جان بردی امّا نشدی یارم ، یارم با ما بودی ، بی ما رفتی … چون بوی گل به کجا رفتی تنها ماندم ، تنها رفتی … چو کاروان رود ، فغانم از زمین ، بر آسمان رود دور از یارم ، خون می بارم … فتادم از پا به ناتوانی ، اسیر عشقم ، چنان که دانی رهایی از غم نمی توانم ، تو چاره ای کن ،...
-
اگر دنیای ما ...
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 11:28
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بحررنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است.
-
زنی که مرد شد
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 22:23
گفتم قصه … ولی مطالبی که می خوانید قصه نیست و کاملا واقعی است. تمام گل تمام زندگیش را در عین حالیکه دختر بوده پسرانه و در میان مردان گذرانده است. حتما این مطلب را بخوانید: نام: تمام گل نام پدر: گرز علی نام مادر: گوهر متولد روستای یارمجرباغ شهرستان رزن (استان همدان) مقدمه به سراغ زنی رفتیم ۷۱ ساله (۷۴ ساله) که به خاطر...
-
مرا دوست داری ؟!
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 17:21
چشمانش… چشمانش پر از اشک بود به من نگاه کردو گفت مرا دوست داری؟ به چشمانش خیره شدم، قطره های اشک را از چشمانش زدودم و خداحافظی کردم، روزی دیگر که او را دیدم، آنقدر خوشحال شد که خود را در آغوش من انداخت و سرش را روی سینه ام گذاشت و گفت اگر مرا دوست داری امروز بگو….! ماه ها گذشت و در بستر بیماری افتاده بود، به دیدارش...
-
درد دل کودکی با امام زمان
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 15:00
بسم الله الرحمن الرحیم فایل صوتی درد و دل شنیدنی و جانسوز یک کودک شیرین زبان با امام زمان و در ادامه نوای محمد اصفهانی( حکایت هجران) نوع فایل : MP3 حجم فایل : 300 کیلوبایت لطفا موزیک خود سایت را قطع کنید و پخش فایل صوتی زیر را بزنید
-
دوستی نیز گلی است مثل نیلوفر و ناز
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 12:23
دوستی نیز گلی است مثل نیلوفر و ناز ساقه ترد و ظریفی دارد بی گمان سنگدل است آنکه روا میدارد جان این ساقه نازک را دانسته بیازار در ضمیری که ضمیر من و توست از نخستین دیدار هر سخن هر رفتار دانه هائی است که می افشانیم برگ و باری است که می رویانیم آب و خورشید و نسیمش (مهر)است گر بدانگونه که بایست به بار آید زندگی را به...
-
لیاقت عشق
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 18:26
روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است… شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ...
-
عشق در ادبیات ایران
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 17:38
نخستین بار گفتش کز کجایی بگفت از دار ملک آشنایی بگفت آنجا به صنعت درچه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفت از عشقبازان این عجب نیست بگفت از دل شدی عاشق بدین سان بگفت از دل تو میگویی من از جان بگفتا عشق شیرین بر تو چونست بگفت از جان شیرینم فزونست بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب بگفت آری چو...
-
نیمه گمشده
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 00:54
در جایی از دنیای ما انتظار وجود دارد برای یک روح تنها، روح تنهای دیگری- هر کدام یکدیگر را در میان این ساعتهای کشنده دنبال می کنند و ناگهان یکدیگر را در یک هدف مشخص می یابند سپس با هم یکی میشوند – همانند برگهای سبز با گلهای طلایی تا تبدیل به یک زیبایی شده و کامل شوند و شبهای تاریک زندگی پایان خواهد یافت و راه به سوی...
-
ته عشق ( شیرازی )
جمعه 31 تیرماه سال 1390 22:34
دلُم میخاد برم بالوی یهی کوه بلندی، از ته دلُم، با تمام وجودُم، با صِدوی بلند، جار بزنم دوسِت دارم اما حوصلم نمیشه.
-
خودتو از یادم پاک نکن !
جمعه 31 تیرماه سال 1390 16:23
خدایا، دلم گرفته است،دلم به اندازه ی غروب،به اندازه ی تک درختی در کویر گرفته است … دلم به اندازه ی بغض پرنده ای که می پرد و در ملکوت دور افق گم می شود … به اندازه ی جامی سرشار از سرخی و سیاهی مرگ … عشق من، نمی دانم بوی شوقی که از نفس های غمناک این شب به جان می رسد از کرانه های وصال توست یا از نرگس های مستی که بر کنار...
-
خداحافظ
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 15:26
خاطرمان باشد شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگوییم: آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود ... پی نوشته : اگه با کسی اون طور که باید حرف میزدم حرف نزدم، اگه اون طور که باید برخورد میکردم نکردم ، اگه جایی دل کسی رو شکوندم و خطا کردم حلالم کنید.... حتی از تو! میخوام اگه جایی حقی به گردنم داری حلالم...
-
باران خدا
جمعه 24 تیرماه سال 1390 02:06
با صدای باران که به شیشه پنجره ها می خورد، بیدار شد و فکر کرد از وقت سحری خوردن گذشته. خیلی ناراحت شد. موقع خواب یادش رفته بود ساعت را کوک کند. نگاهی به ساعت انداخت و ناگهان متوجه شد هنوز تا اذان صبح مانده. با خوش حالی خدا را سپاس گفت. نمی دانست که باران به غیر از او چند نفر دیگر را برای سحری خوردن بیدار کرده. پی...
-
و من به خود بالیدم که این چنین عزیز درگاهت بوده ام ...
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 22:03
پروردگارا ... نمی دانم با این همه ناسپاسی چگونه تمنایم را طلب کنم از تو که خورشیدی را درزمستانی ترین روزهای زندگی ام تاباندی تا گرمی بخش لحظه های یخ زده ام باشد و من به خود بالیدم که این چنین عزیز در گاهت بوده ام پروردگارا ... در این شب که ابر دلم خیال باریدن دارد فقط ذکر نام توازبار غم هایم می کاهد
-
امشب هم ...
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 01:16
نمیدونم امشب چم شده ! حالم خیلی خرابه ( البته حال روحم نه جسمم ) نمیدونم تاحالا واسه شمام پیش اومده که دلتون بگیره و کسی رو نداشته باشین تا باهاش درد و دل کنین ؟ کسایی رو دارم که خیلی باهاشون راحتم اما . . . آخه میدونین یه حرفایی هست که آدم به هیچکس نمیتونه بزنه . . . وقتی اینهمه حرف تو دل آدم جمع بشه یه جوری سر باز...
-
دلتنگتم
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 02:04
من تمام بی کسی هایم را قامت بسته ام و در طولانی ترین سجده اندوه به اندازه همه نبودنهایت اشک می ریزم و به بلندای یلدای فراقت با آهی از عمق قلب هزارپاره ام ، کابوس رفتنت را خاکستر می کنم ...!!!!!! بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ می شود ، وقتی نیستی دلتنگی هایم را قاب می کنم . لحظه لحظه غروبی را که نیز دلتنگ تو...
-
شبی با خیال تو
شنبه 18 تیرماه سال 1390 02:00
شبی با خیال تو هم خونه شد دل نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل نبودی ندیدی پریشونیامو فقط باد و بارون شنیدن صدامو غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد دل با تو خوش بود و پیمونه می زد نه مرد قلندر نه آتش پرستم فقط با خیال شبها مست مستم الهی سحر پشت کوههابمیره خدا این شبها رو از عاشق نگیره شبهای جوانی چه بی اعتباره همش بیقراری همش...
-
گریه میکنم
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 01:38
امشب گریه میکنم . گریه میکنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی که خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق. برای تو...برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم وهنوز شکست نخوردم
-
شاید نبودنت کلافهام کند
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 03:19
نامت بر خشکسالیام و بر هرم خواهشهایم باریده است. بیآنکه بدانم. بفهمم و لمس کنم ابتدای معجزهای را که تو بهانة آنی. نمیخواهم از نهایت شب حرف بزنم وقتی نامت در من طلوع کرده است. وقتی تو با تمام بزرگیات سرسپردهترین کوه را برای طلوع نامت انتخاب کردهای چه لزومی دارد در سیاه متمرکز بشوم و آن را به ادامة شب نبودنت...
-
یه جورایی ... !؟
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 15:41
گاهی شناخت اینکه به پایان دوره ای رسیده ای آسان نیست . ادامه می دهی ، می کشانی و میکشی سرت را گرم میکنی ، اعتنا نمی کنی اما در بطن خودت می دانی که ... مدتهاست به انجا رسیده ای . دیشب بلاخره تصمیم گرفتم کرکره ی کافه رو بکشم پایین ، میز ها را گرد گرفتم و صندلی ها را رویشان چیدم آرزو ها و خاطرات را باز مرور کردم و در...
-
بی خیال !
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 22:47
اشکایی که بی هوا روگونه هام میریزه ابری که از همه خاطره هات لبریزه دلی که میخواد بمونه تنی که باید بره حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده بیخیال قلبی که این همه تنها مونده آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه مثه تنهایی میمونه با تو همسفر شدن توی شهر عاشقی...
-
عشق ...
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 18:09
گفته شده است که عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است. میلیون ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است. در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی...
-
عشق دوم
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 03:38
روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با...
-
می نویسم ...
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 23:02
سلام خداکنه خوب باشی ، که می دونم خوبی من ؟ منم حالم بد نیست ، غم کم می خورم کم که نه ! هر روز کم کم می خورم گاهی آب می خواهم سراب می بینم عشق می ورزم ، عذاب می کشم خودم حتی نمی دانم کجا خوابم ! خوابم ؟ نمی دانم افتاب چرا بیدارم نکردی ؟ خنجری با بی محلی هایش زد به قلبم بی گناه بودم
-
تنهام نذار...
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 00:48
در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد...
-
عاشقی در نگاه اول !
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 23:23
در نگاه اول عاشق شدن یعنی چی؟ خوبه؟یا بده؟ دور باش،اما نزدیک ، من از نزدیک بودن های دور میترسم نظر شما چیه ؟
-
از من نپرس ...
دوشنبه 30 خردادماه سال 1390 22:21
از من نپرس چقدر دوستت دارم اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم بگو معنی تمرین چیست ؟ بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟ مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی...