در جاده ای که می رفتی
انتظار حضورت را کاشتم
گفته بودی
هنگام غروب بر میگردی
باران بارید
تو نیامدی
انتظار آمدنت
امــا
ســبـــز شد!
کلافه ام
کلافی سر در گم خویش
کلافی سر در گم قصه ای
که می شد بازیچه نباشم
کاش سر نخ این قصه
دست تو بود
از همان اولِ
یــکـــی بــود و یــکــی نبــود