گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتندو...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسیبه انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابدوتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشویدبانوی دریای من...کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفتکاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.
دروووووغ