-
کافه دل
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 10:54
سلام به دوستان گل کافه دل تا حالا چند تا از دوستان پرسیدن موضوع اصلی وب من چیه درسته یه جورایی عاشقانه است ولی در اصل وب شخصیه
-
کلیپ تکنو عرب ها
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 10:07
یه کلیپ خنده دار واستون گذاشتم برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید فایل تصویری : دانلود فایل تصویری با حجم ۳ مگابایت فرمت WMV
-
ای کاش
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 10:18
همه زندگیم شده این کلمه “ای کاش” هی به خودم می گویم ای کاش همه با هم خوب بودن، ای کاش تو بودی، ای کاش دوستت نداشتم، ای کاش صبح ها که از خواب بلند می شدم چهره ی تو را میدیدم، ای کاش عاشقت نمی شدم، ای کاش می خواستی، ای کاش میرفتم، ای کاش نبودم، ای کاش بودی، ای کاش دوست میداشتی، ای کاش خنده هایم عمیق بود، ای کاش می...
-
این منم
پنجشنبه 14 بهمنماه سال 1389 10:27
دوستام میگن این منم یه جورایی هم راس میگن اخه همیشه پشت کامپیوترم
-
مداد رنگی
چهارشنبه 13 بهمنماه سال 1389 18:17
چقدر جالبه! بخوای بنویسی ولی هیچی واسه نوشتن نداشته باشی! تو یه اتاق ۵ نفره که همه یه جورایی سرو کار با نوشتن دارن یه مداد رنگی هم پیدا نمی شه که ۲ خط حرفتو بزنی....!!!! همه چیز از روزی شروع شد که گفتم دوستت دارم بغض کردم خدایا همیشه می گن این جمله ست که معجزه می کنه اما چرا همیشه برای من همه چیز معکوس بوده!!! بی خیال...
-
۱۳ بهمن ۵۷
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 10:05
امام خمینی در جمع روحانیون بیانات مبسوطی رشا ایراد کردند. ایشان در قسمتی از این بیانات فرمودند: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود ... هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند. آسوشیتد پرس: بختیار گفت: طرفداران آیتالله خمینی میتوانند فریاد بزنند، غوغا کنند، توهین کنند، این کار چیزی را ثابت نمیکند، اما اینکه چندین...
-
عشق ابدی
دوشنبه 11 بهمنماه سال 1389 10:22
پیرمرد صبح زود از خانه بیرون آمد. پیاده رو در دست تعمیر بود. در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان ماشینی به او زد. به زمین افتاد. مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران از او خواستند که آماده شود تا از استخوان هایش عکسبرداری شود. پیرمرد به فکر فرو رفت و یکباره از جا بلند شد...
-
گل نرگس
دوشنبه 11 بهمنماه سال 1389 09:27
تقدیم به دوستان کــ ــ ـا فـــ ـــه دل
-
عاشق خنده هاتم
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 11:55
سلام قشنگترین آفریده ی خدا دلم گرفته هیچ کاری نمی تونم بکنم راه نمی تونم برم حتی نفسم نمی تونم بکشم!! اومدم واسه تو بنویسم چون فقط تویی که میتونی آرومم کنی میدونی امشب دوباره کلی فکر تو سرم اومد فکر به چیزایی که نمی ذاره من و تو ما شیم اه لعنت به همشون بازم اون ترس لعنتی از آینده بارون میاد دلم تو رو میخواد فقط تو رو...
-
وفای مادر
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 15:01
ای کاش مادر های الان هم به جای آرایش به فکر بچه و زندگیشون باشن
-
یک نفره
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 09:21
To Find Some On In Eve Tought , To Life For SomeOne , Love SomeOne But Sure That Some One Is Only One . . . برای یکی زندگی کن ، و عاشق یکی باش اما مطمئن باش که اون یک نفر یک نفره . . .
-
صفای کوزه
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 10:15
باز آمدم از چشمه خواب ، کوزه تر در دستم . مرغانی می خواندند . نیلوفر وا می شد . کوزه تر بشکستم ، در بستم و در ایوان تماشای تو بنشستم . سهراب سپهری چه صفایی داره از کوزه آب بخوری
-
تابستون فصل شادی و خنده بچه ها توی کوچه ، مثل چند تا پرنده
یکشنبه 3 بهمنماه سال 1389 15:36
حتی دیگه تابستون هم بوی قدیما رو نداره . اه …. بدم اومد از بزرگ شدن . کاش هنوز بچه بودم . بازی های دست جمعی شیطنت های کودکانه و دلخوشی های بچگانه . دلمون خوش بود به همون زمین خاکی فوتبال رفتن و با بقیه بچه های بازی کردن . وقتی یکیمون زمین میخورد و اشکش درمیومد همه پکر میشدن ، هر کسی به طریقی میخواست جلوی گریشو بگیره ....
-
نامه بی جواب
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 10:27
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار...
-
بغض گلومو گرفته ...
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 16:19
سلام ییشتر از هر وقتی احساس تنهایی میکنم احساس میکنم تو رو ندارم این احساس واسه تنهاییم واسه یه عمر بسه خواستم بنویسم دیگه ندارمت ولی فقط تونستم گریه کنم ... فکر آرزوهامو کردم نه ببخشید آرزوهامون یادته؟ یادته تا کجاها آرزو داشتیم؟ آرزوهایی که باورشون کرده بودم خودمو تو اونا میدیدم همش خراب شد رو سرم یکی گفت اگه مال هم...
-
مهم نیست
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 09:42
مهم نیست فردا چی میشه مهم اینه که امروز دوستت دارم مهم نیست فردا کجایی مهم اینه که هر جا باشی دوستت دارم مهم نیست تا ابد با هم باشیم مهم اینه که تا ابد دوستت دارم مهم نیست قسمت چیه مهم اینه که قسمت شد دوستت داشته باشم
-
بخند
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 19:12
اگر می خواهید سرحال و با نشاط، کارهای روزمره تان را انجام دهید باید از خود بپرسید:«امروز چه کار باید بکنم که خوشحال تر از دیروز باشم؟ چطور می توانم در کارم موفق تر باشم؟ چگونه می توانم با اعضای خانواده رابطه ی بهتری برقرار کنم؟» اگر هر روز از همان اول صبح خسته و کسل اید، دلیل اش این است که سوالات بد و ناراحت کننده ای...
-
۲۶/۱۰/۱۳۸۹
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 14:47
سلام امروز فکر کنم سومین بارونی بود که زد اونقدرا شدید نبود ولی ... خودتون ببینید
-
مظلومیت پسرها
شنبه 25 دیماه سال 1389 10:09
پ ن : به خاطر یکی از بچه ها که همیشه نظر می ذارن که پسر ها دل ندارن . کجا مظلوم تر از پسرها رو دیدین ؟
-
صدای پای آب
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 10:42
اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم، خورده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر از برگ درخت. دوستانی ، بهتر از آب روان. و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها ، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه. من مسلمانم. قبلهام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مُهرم نور. دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجرهها...
-
باز باران ...
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 15:38
با اینکه این شعر کاملتر از شعری که توی کتاب فارسی کلاس چهارم بود ولی من همون رو دوست دارم به یاد دبستان باز باران، با ترانه، با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه. من به پشت شیشه تنها ایستاده در گذرها، رودها راه اوفتاده. شاد و خرم یک دو سه گنجشک پر گو، باز هر دم می پرند، این سو و آن سو می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 دیماه سال 1389 16:39
پسر نابینایی روی پله ساختمان نشسته و کلاهی جلوی خود گذاشته بود که تعداد کمی سکه در آن بود، نوشته ای هم جلوی خودش گذاشته بود با این مضمون:« من کور هستم، به من کمک کنید.» مرد رهگذری چند سکه از جیبش درآورد و درون کلاه ریخت، بعد نوشته را برداشت و نوشته را تغییر داد و دوباره در جلوی پسرک نابینا قرار داد. مدت کمی گذشت و...
-
پرواز
شنبه 18 دیماه سال 1389 16:19
راوی می گوید: به ابی جعفر علیه السلام عرض کردم : «آنان می گویند که چون مهدی قیام کند همه کارها از برای او به خودی خود درست شود و به اندازه ی یک حجامت خون نمی ریزد.» فرمودند: «کلا والذی نفسه بیده لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله صلی الله علیه و اله حین ادمیت رباعیته و شج فی وجهه کلا والذی نفسه بیده حتی نمسخ نحن...
-
دف در موسیقی ایرانی
پنجشنبه 16 دیماه سال 1389 10:36
در موسیقی ایرانی، دفنوازی را میتوان در سه گروه دستهبندی کرد . الف) در موسیقی عرفانی ایران دف به عنوان یک ساز باستانی و مقدس، بخش جداییناپذیر مراسم ذکر و سماع است، مخصوصاً در طریقت قادریه در کردستان و سلسلهی نعمتاللهیه شاخه نورعلیشاهی در کرمان. در برخی مناطق ایران که سلسلههای دیگری مانند اهلحق، نقشبندیه،...
-
داستان عاشقانه دو خط موازی
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 18:28
دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید. آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد . و در همان یک نگاه قلبشان تپید . و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند . خط اولی گفت :… ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم . و خط دومی از هیجان لرزید . خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ . من روزها...
-
عشق یعنی جنون
یکشنبه 12 دیماه سال 1389 17:39
عشق یعنی با جنون تا اوجها رفتن از ساحل به بام موجها عشق یعنی… عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار عشق یعنی با جنون تا اوجها رفتن از ساحل به بام موجها عشق یعنی یک تغزل شعر ناب مثنویهای خدای آفتاب عشق یعنی سوختن با شعلهها سبز گشتن در شکوه قلهها عشق یعنی های های اشکها در فرات بیوفا با مشکها...
-
شبی بر من ببار
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 21:07
اون شبی که دیگه فهمیدم برای همیشه عشقم رو از دست دادم تنها جملهی که با خودم تکرار میکردم این بود “حالا من چیکار کنم” شاید صد هزار بار این جمله رو تکرار کردم با خودم و تهاش هیچ جوابی نداشتم بدم به خودم جز سکوت اون روز شرمنده خودم شدم از بس که غمگین و ناراحت بودم برای غم از دست دادن عشقم که پاک بیخیال جواب دادن به...
-
وقتی دلت میشکنه به خدا چی میگی؟
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 20:56
وقتی دلت میشکنه و از همچی نا امید میشی به خدا چی میگی؟ چطور ازش کمک می خوای؟ دلنوشته : خدا خیلی دلم ازت گرفته چیزی بهم ندادی حداقل چشمامو بارونی کن دوستان ممنون میشم شما هم بگید ! می دونم درست ننوشتم ولی واقعیت بود چیزی که توی دلم بود ممنون میشم شما هم حقیقت رو بگید
-
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 08:51
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است . کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را . نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ، که ره تاریک و لغزان است . وگر دست محبت سوی کس یاری، به اکراه آورد دست از بغل بیرون ، که سرما سخت سوزان است . نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک . چو دیوار ایستد در پیش چشمانت...
-
چه رازی در دعا کردن نهفته است؟
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 11:52
یا از ته دل دعا کردن را می دانید؟ در روز چه اوقاتی را صرف عبادت و دعا می کنید؟ بی گمان هر کس که ایمان و اعتقادی دارد در مواقع خطر و هنگام گرفتاری و بیماری و یا در وقت مرگ دست به دعا بر می دارد. دعایی می کنیم تا خطر را از خویش دور سازیم و غالباً دسته جمعی هم دعا می کنیم تا مصایب و بلایای طبیعی مثل زلزله، سیل، توفان و...